هنوز هم وقتی باران می آید

هنوز هم وقتی باران می آید

تنم را به قطرات باران می سپارم

می گویند باران رساناست

شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند

مژگانم

برایت آسمانی خواهم کشید

برایت آسمانی خواهم کشید

پر از ستاره های همیشه نورانی

تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی


همه احساساتم

همه احساساتم 

فقط تو اینه که 

محکم بغلت کنمو بگم 

دوست دارم

فـــــــــــدا شدن ...

نمی دانم چشمانت با من چه میکند!!! 

فقط وقتی که نگـــــاهم میکنی چنان دلـــ ـــ ـــم از شیطنت نگاهت می لـــرزد 

که حـــــــس می کنم چقدر زیبــــــاست 

فـــــــــــدا شدن ... 

برای چـــشـــــمـــهایی که تمام دنیــــــای مـــــن است...



دراز میکشم

دراز میکشم 

خیره میشوم به سقف 

اشکهایم میچکند 

سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی