چشمه آب حیات زیر زبان توست

لبانت را که لمس کردم !

نه با لبانم که !

با انگشتانم

فهمیدم

چشمه آب حیات زیر زبان توست

بهشت آغوش توست

باز کن دهانت

را بگذار از میان اغوشت

سیراب کنم روح تشنه ام را

زبان در دهانم بگذار

و

کامم را شیرین کن . .

بــــــوسـه بـــــــــاران

غـِـشـتــه بــه تــُـو می شـَـوَد

روحـَـم

نــَـفـَـسـَم

بــَـنـد بــَـنــد وجــودَم

وَقـــتــی دَر حـِـصارِ دَســتــانَـت

بــــــوسـه بـــــــــاران

می شــَـوَم


ورق ورق شده تنم از اشتهای تو.

بیا ...همین حال آغازم کن..

تورا واژه به واژه جیغ میکشد تنم...

بیا....

ورق ورق شده تنم از اشتهای تو.


نگاره: ‏دوست دارم...
لبانت را دوست دارم...
وقتی لبانت را روی صورتم می گذاری
گرمای لبانت قلبِ یخی ام را آب می کُند
و من از این سوختن و آب شُدن لذّت می برم
هیچکس نمی تواند این چنین مرا گرم کُند

گرمَم کن..آبم کن..دوست دارم...

Salar‏

لبانت را دوست دارم...

دوست دارم...

لبانت را دوست دارم...

وقتی لبانت را روی صورتم می گذاری

گرمای لبانت قلبِ یخی ام را آب می کُند

و من از این سوختن و آب شُدن لذّت می برم

هیچکس نمی تواند این چنین مرا گرم کُند

گرمَم کن..آبم کن..دوست دارم..


نگاره: ‏از سفر برگرد...رد بـــوســـه هایت ازارم میدهد‏