-
یه فشار کوچیک
جمعه 4 بهمن 1392 01:57
یه وقت هایی لازم نیست حرفی زده بشه بین دو نفر ... همین که دستت را آروم بگیره ... یه فشار کوچیک بده ... این یعنی من هستم تا آخرش ... همین کافیه...
-
آب در یک قدمی است.
جمعه 4 بهمن 1392 01:53
زندگی تر شدن پی در پی ، زندگی آب تنی کردن در حوضچه ی (( اکنون )) است . رخت ها را بکنیم : آب در یک قدمی است... پرده را برداریم : بگذاریم که احساس هوایی بخورد... بگذاریم که تنهایی آواز بخواند . چیز بنویسد . به خیابان برود . ساده باشیم . ساده باشیم چه در باجه ی یک بانک چه در زیر درخت ...
-
سکوت نیمه شب
جمعه 4 بهمن 1392 01:49
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است ... درست مانند بارانی که در سکوت نیمه شب ، بی سوال فقط می بارد...آرام...شمرده شمرده...فقط می بارد... اما عجب حکایتی دارد این باران ،تمام احساساتت را به رخت می کشد چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است...
-
جز با تو
جمعه 4 بهمن 1392 01:47
می دانی عشقم که من جز با تو با هر کس که باشم باز تنهایم ... ؟
-
یک نگاه سرد
جمعه 4 بهمن 1392 01:46
گاهی یک نگاه سرد..... روی زمستان رو کم می کند
-
چتر برای چه؟
جمعه 4 بهمن 1392 01:44
کنار تو در باران قدم میزنم ؟ چتر برای چه؟ خیال که خیس نمی شود...
-
خالی ام از تو
جمعه 4 بهمن 1392 01:42
دستم به تو که نمی رسد ، فقط حریف واژه ها می شوم ! گاهی هوس می کنم ، تمام کاغذ های سفید روی میز را ، از نام تو پر کنم... تنگاتنگ هم ، بی هیچ فاصله ای !! از بس که خالی ام از تو ... از بس که تو را کم دارم ... آخر مگر کاغذ هم، زندگی می شود
-
احتیاط کن
جمعه 4 بهمن 1392 01:38
هنوز آنقدر ضعیف نشده ام که خطرِ ریزشِ این کـوه را جار بزنم اما تــــو حوالیِ من که می رسی احتیاط کن
-
حرفهایت
جمعه 4 بهمن 1392 01:36
ای کاش می شد حرفهایت را به عقب برگردانم درست مانند خودکاری که در داخل یک نوار کاست می چرخد و نوار را به عقب باز می گرداند درست مانند وقتی که می گفتم می شود حرفهایت را تکرار کنی و تو دوباره می گفتی اون وقت می فهمیدی که این تو بودی که می گفتی دوستت دارم
-
من یک دخترم
جمعه 4 بهمن 1392 01:33
من یک دخترم وقتی خسته ام وقتی کلافه ام... وقتی دلتنگم ... بشقاب ها را نمی شکنم شیشه ها را نمی شکنم غرورت را نمی شکنم دلت را نمی شکنم در این خستگی ها زورم به تنها چیزی که می رسد این بغض لعنتی ست
-
آخرین نگاهش
جمعه 4 بهمن 1392 01:31
دیدی تا حالا اگر کسی رو دوست داشته باشی دلت نمیاد اذیتش کنی؟؟؟ دلت نمیاد شیشه دلش رو با سنگ زخم زبونت بشکنی؟؟؟ دلت نمیاد ازش پیش خدا شکایت کنی؟؟؟ حتی اگه.... حتی اگه بره و همه چیزو با خودش ببره..... دارو ندار دلتو... حتی اگه از اون فقط هاهای گریه ی شبانت بمونه و عطر آخرین نفسش.... آخرین نگاهش حتی اگه بعد رفتنش پیچک...
-
دلت دریا باشه
جمعه 4 بهمن 1392 01:27
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه” وقتی یه سنگو تودریا میندازی فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه وبرای همیشه محو میشه ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره وسعی می کنم مثل دریا باشم فراموش کنم سنگ که به دلم زدن با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم.
-
چشمانت
جمعه 4 بهمن 1392 01:18
چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم و خودت را نیز برای پرستش کتاب عشق است . ساده ترین درس زندگی آن است : هرگز کسی را میازار. محبت خرجی...
-
عشق و زمان
جمعه 4 بهمن 1392 01:16
عشق و زمان در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات. روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند. اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده...
-
بهترین ترانه
جمعه 4 بهمن 1392 01:13
بهترین ترانه رو من ازچشای تو می سازم تو قمار زندگیمو تونباشی من میبازم اگه باشی در کنارم باتومن مالک دنیام بی خیال غربت وغم بی خیال نور فردام مثل اسمون که تنهاامیدش چندتاستاره ست دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوباره ست اثرانگشت تویعنی قصه ی خوب نوازش درنگاه عاشق تو غزل ابی خواهش.... جاده های مهربونی میگذرن ازتو نگاهت...
-
مرا دوست داشته باشی
جمعه 4 بهمن 1392 01:11
اگر می توانستم مجازاتت کنم از تو می خواستم...... به اندازه ای که تو رو دوست دارم مرا دوست داشته باشی
-
فقط به خاطر تو
جمعه 4 بهمن 1392 01:03
به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم به خاطر صدای دلنشین تو بود...
-
عشق
جمعه 4 بهمن 1392 00:55
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
-
سهم من از آسمان
جمعه 4 بهمن 1392 00:52
چه بیقرار چه سر در گم سهم من از آسمان چقدر است مگر؟این همه اندیشه کلاف در هم تنیده و ناتمام خواستنی آرزوهایی که در ذهن خدا هم نمی گنجد آرام قدم بردار زیر پا را هم نگاه کن گاه گاهی. مورچه هم سهم دارد از این زندگی ظرف تو چقدر؟ ای بزرگ تر ز فیل و از عقاب هم بلند پروازتر سیل که بیاید همه را می برد.
-
یادت باشد
جمعه 4 بهمن 1392 00:43
یادت باشد ؛ مــــــن اینجا،کنار همین رویاهای زودگذر، کنار همین خاطرات شیرین ، کنار همین دلتنگی ها ، به انتظار دیدن تو،به انتظار آمدن تـــــــو ، برگ های پاییزی را که از درخت می افتند ، یک به یک می شمارم هر چند که این روزها کم کم همه آنها دارند از درختان جدا می شوند اگر تمام آنها هم ریختند و باز نیامدی باز به امید...
-
قشنگترین احساس
جمعه 4 بهمن 1392 00:37
میدونی قشنگترین احساس چه وقتیه؟ برگردی یواشکی کسی که دوستش داری و، نگاه کنی ببینی اونم داره نگات میکنه.
-
هوای تو
جمعه 4 بهمن 1392 00:34
دل است مقر دل بستن ،کارش دلبستگی است بیهوده وارد نشو که اسیرش کنی و بعد به نام عذاب وجدان رهایش کنی من و تو هستیم که در این دنیای خاکی زندگی می کنیم دل که مقدس است زمین و آسمان و منطق دنیا نمی فهمد او در هوای تو می تپد ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 بهمن 1392 00:27
خوشبختی من پیدا کردن “تو” از میان این همه ضمیر بود . . .
-
بگذار منتـظـر بمانند!!
جمعه 4 بهمن 1392 00:15
می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است! و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند!!
-
کاش برایت مانند گیتاری بودم
جمعه 4 بهمن 1392 00:09
کاش برایت مانند گیتاری بودم هر وقت دلت می گرفت مرا در دست می گرفتی گوشه ای می نشستی ، چشمانت را می بستی تمام افکارت را جمع می کردی و با تمام احساساتت بر روی تار تار وجودم می نواختی آنقدر می نواختی تا دلت آرام گیرد، تا غم از وجودت پاک شود،آن وقت شاد می شدم وقتی می دیدم با من به آرامش رسیده ای وقتی حس می کردم که به من...
-
گریه نکن
پنجشنبه 3 بهمن 1392 23:58
ای اشک دوباره در دلم درد شدی تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی از کودکی ام هر آن زمان خواستمت گفتند دگر گریه نکن مرد شدی
-
رویای با تو بودن
دوشنبه 2 دی 1392 22:28
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 دی 1392 22:26
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
-
گلهای رز
دوشنبه 2 دی 1392 22:18
دستانم را پر از گلهای رز می کنم وبا قلبی لبریز از امید به دیدن تو مایم وتا بگویم اولین باری که در چشمانت نگاه کردم زندگی برایم معنایی دیگر گرفت عزیزترین همراه هر گاه دیدی سنگ گریه می کند وتوانستی به اتش بوسه بزنی