وقتی سمت
چپ سینه ات درد میگیره و میزنه به دستت
تازه میفهمی
که یه بچه شیطون و بازیگوش
با سنگ میخواسته بزنه به گربه روی دیوار
و اشتباهی خورده به شیشه دلت و اون رو شکسته
تازه میفهمی چقدر حساس شدی
تازه میفهمی چقدر زود رنج شدی
تازه میفهمی چقدر همه چی برات سخت شده
و این تازه ها هی تازه تر میشه
درد های قدیمیت ، درد آورتر میشن
"روم با کسی نیست روم با خودمه"