باور کن... من

باور کن...

هـوس کــرده ام کـه تــو باشـی و مــن باشـم

و هـیچ کـس نبـاشد . . .

آنـگاه داغتــرین آغوشـها را از تنـت . . .

... و شیــریـن تــرین بــوسه ها را از لبــانت بیــرون کــشم . . .

بـه تلافــی تــمام روزهایــی کــه مـیخواستمت و نبودی.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.