می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد
در دایره حضورش تو را به من نشان دهد
می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم
هر وقت دلم هوای تو را کرد
عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند
می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم
که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند
دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد
می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند
پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند
عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند
♥ دوستت دارم نفسم ♥
خداوندا ...
دقیق یادم نیست آخرین بار ؛ کی خود را پیدا کردم
اما خوب یادم هست ؛
هر گاه که گم شدم
دستم در دست تـــــو نبود ...
همــــیشـه دقــیقا وقـــــتی پـُر از حـــرفم ...
وقتـــی بغــــض میکـــُنم ...
وقتـــی دآغونــــم ...
وقــــتی دلــِم شکــــستـه ...
دقیقــــا همیـــن وقـــــتا ...
آنقــــدر حــرف دارم کـــه فقــط میتونــم بگـم :
بیخـیال...
کلمات
کلام نمی آید بر لبم
وقتی تو اینجایی
لب سکوت میکند
انگار چشمها تا به حال
ندیده اند
فرشته ای به این زیبایی