دلــــــــــــــم...
دلــــــــــــم شراب میخواهد با طعـــــــم لبهــــــــای تــــــــــو.....
دلـــــــــــم یک بغل عشـــــــق میخواهد بالذت آغــــــــــوش تـــــــــــو...
دلــــــــــــم بی واسطه بگویم...
دلــــــــــــم تــــــــــــــورامیخواهد باطعــــــــــــم دلپذیر نفسهای تــــــــــــــو...
گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...
همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
پس بروقبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...
پس منم میرم
"دروغ"
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم....
وقتی سمت
چپ سینه ات درد میگیره و میزنه به دستت
تازه میفهمی
که یه بچه شیطون و بازیگوش
با سنگ میخواسته بزنه به گربه روی دیوار
و اشتباهی خورده به شیشه دلت و اون رو شکسته
تازه میفهمی چقدر حساس شدی
تازه میفهمی چقدر زود رنج شدی
تازه میفهمی چقدر همه چی برات سخت شده
و این تازه ها هی تازه تر میشه
درد های قدیمیت ، درد آورتر میشن
"روم با کسی نیست روم با خودمه"