میدونی قشنگترین احساس چه وقتیه؟
برگردی یواشکی کسی که دوستش داری و،
نگاه کنی ببینی اونم داره نگات میکنه.
دل است مقر دل بستن ،کارش دلبستگی است
بیهوده وارد نشو که اسیرش کنی و بعد به نام عذاب وجدان رهایش کنی
من و تو هستیم که در این دنیای خاکی زندگی می کنیم
دل که مقدس است
زمین و آسمان و منطق دنیا نمی فهمد
او در هوای تو می تپد ...
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است!
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند!!
کاش برایت مانند گیتاری بودم
هر وقت دلت می گرفت مرا در دست می گرفتی
گوشه ای می نشستی ،
چشمانت را می بستی
تمام افکارت را جمع می کردی
و با تمام احساساتت بر روی تار تار وجودم می نواختی
آنقدر می نواختی تا دلت آرام گیرد،
تا غم از وجودت پاک شود،آن وقت شاد می شدم
وقتی می دیدم با من به آرامش رسیده ای
وقتی حس می کردم که به من دل داده ای
تا برایت زمزمه کنم و تو آرام بگیری